عکاسخانه‌ای که شهدای تبریز مقابل آن صف می‌کشیدند 
کد خبر: 4171989
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۵
روایت دلدادگی بر دیوارهای عکاسخانه

عکاسخانه‌ای که شهدای تبریز مقابل آن صف می‌کشیدند 

دیوارهای عکاسخانه پر است از تصاویر رزمندگان، اینجا تصاویر روایتگری می‌کنند و سرداران دلیر لشکر عاشورا با لباس‌های خاکی و نگاهی پرمعنا به نظاره ایستاده‌اند تا سادگی و خاکی بودنشان تا ابد در دل عکاسخانه به یادگار بماند. 

عکاسخانه‌، شهدای تبریز

دیوارهای عکاسخانه پر است از تصاویر رزمندگان، اینجا تصاویر روایتگری می‌کنند و سرداران دلیر لشکر عاشورا با لباس‌های خاکی و نگاهی پرمعنا به نظاره ایستاده‌اند تا سادگی و خاکی بودنشان تا ابد در دل عکاسخانه به یادگار بماند. اینجا، عکاسی آزادی واقع در خیابان گرو تبریز است، عکاسخانه‌ای که تصاویر رزمندگان و سرداران دلیر لشکر عاشورا بر دیوارهای آن خودنمایی می‌کند و نامش را از شعار ماندگار «انقلاب اسلامی ایران» به ارث برده تا بنمایاند برای استقلال و آزادی وطن، چه لاله‌هایی پرپر شدند.

در عصر یک روز پاییزی، مهمان این عکاسخانه شده‌ایم تا روایت‌های ناب و ماندگار حاج حسین جباری‌پور هریس را بشنویم، اما ناگزیر نگاهمان خیره به دیوارهایی ماند که صحنه‌ خاطرات دلبرانه‌ رزمنده‌‌ها شده بود. دیوارهایی که تاریخ را در دل خود داشت، اما در هیچ کتابی به ثبت نرسیده بود. 

حاج حسین بیش از ۹۰ هزار عکس از انقلاب و دفاع مقدس را در دل این عکاسخانه به یادگار نگه‌داشته و آن را گنجینه‌ای ارزشمند از تاریخ گهربار این مرز و بوم می‌داند، او بخشی از تصاویر را روی دیوارها و مقابل دیدگانش نصب کرده و برای تک تکشان روایت و خاطره دارد. خاطراتی که گاه خنده بر لبانش آورده و گاه او را اندوهگین و چشمانش را اشکبار می‌کند. 

 جباری‌پور رزمنده‌ بود، اما نه از آن رزمنده‌های اسلحه به دست. او تدارکات‌چی بود و همواره یک دوربین در دست داشت، رزمنده‌ای که دوربینش تنها سلاحش بود تا ایثار و دلاورمردی‌های دیروز را برای امروز و آینده حفظ کند و به نمایش بگذارد. او حتی توسط منافقان نیز تهدید به اعدام شده بود تا به فعالیت‌های انقلابی خود پایان دهد، چراکه عکاسانه‌اش محل تجمع رزمنده‌ها شده بود و ویترینش هم پر بود از عکس‌هایی که منافقان تحمل دیدنش را نداشتند. 

حاج حسین از سال ۴۷ عکاسی را شروع کرده و عکاسخانه آزادی را هم که محل رفت و آمد خیل عظیم رزمندگان اسلام بوده را پنج ماه بعد از پیروزی انقلاب و در سال ۵۸ تأسیس کرده است. او عکس‌هایی از جریان انقلاب، پیروزی انقلاب، هشت سال دفاع مقدس، اعزام‌ نیروها از تبریز و تصویر رزمنده‌ها در صحنه‌های مختلف جبهه و همچنین بعد از شهادتشان و تشیع پیکرهایشان دارد. 

روایت این عکس‌های ناب را فقط حاج حسین می‌داند و آن‌قدر دقیق صحنه‌ها را در خاطرش را دارد که جزء به جزءش را روایت می‌کند، روایت‌هایی جانسوز، گاه تلخ و گاه آن‌قدر شیرین که تو را به آن سال‌های دور ببرد. از رزمنده «علی اصغر محمودی نژادی» که حین ثبت عکس اشک بر چشمانش حلقه می‌زند تا اولین رزمنده‌ای که با پرده قرمز عکاسخانه عکس گرفته و بعد شهید می‌شود. از سردار حسن شفیع‌زاده که با لباس‌های ساده و خاکی‌اش رو به عکاس بازمی‌گردد تا پاسخ دهد، اما تصویرش ثبت شده و یکی از ماندگارترین تصاویر می‌شود و از رزمنده «عبدالله آزادی» که دو روز بعد از ثبت عکس، حاج حسین را برای ثبت تصویر شهادتش خبر می‌کنند. 

عکاسخانه‌ شهدا

حاج حسین با اندوهی بی پایان و حسرت بار به ماجرای ثبت تصویر رزمنده عبدالله آزادی اشاره کرده و به خبرنگار ایکنا می‌گوید: «دو روز بود که عکس رزمنده آزادی را گرفته بودم، هنوز عکس را تحویل نگرفته بود که خبر دادند که شهید آمده باید تصویرش را ثبت کنم، خود را به بیمارستان رساندم، پیکری را از سردخانه درآوردند، چهره‌اش را که باز کردند، سرم گیج رفت، آخر دو روز پیش حین اعزام عکسش را گرفته بودم و این ماجرا بسیار متأثر و ناراحتم کرد». 

آری عکاسخانه آزادی روایت‌هایی ناب و تکرارناشدنی در دل خود دارد که گاه قلم از نوشتنشان عاجز است و این‌ تنها گوشه‌ کوچکی از روایت‌هایی است که حاج حسین از عکس‌هایش دارد. از شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) که بعد از اتمام عملیات بازگشته و در کسوت فرمانده جنگ، ساده و بی‌آلایش میان سایر جمع می‌نشیند تا الگوی مدیریت انقلابی و مدیر انقلابی را مقابل دیدگان ترسیم کند و از شهید تجلایی که نامش در دلاورمردی و شجاعت در لشکر عاشورا می‌درخشد. حاج حسین می‌گوید بیشترین تصویر را از شهید تجلایی دارد و بخشی از خاطرات ناب و خاطره‌انگیرش هم مربوط به شهید باقری است.  

عکاسخانه‌ شهدا

صف رزمنده‌ها برای پرده قرمز عکاسی آزادی 

عکاسی آزادی بعد از ثبت اولین تصویر با پرده قرمز و شهید شدن آن رزمنده دلاور، با پرده قرمزش میان رزمنده‌های لشکر عاشورا شهرت یافت تا همه مقابل عکاسخانه صف بکشند، بلکه شهادت نصیبشان شود، همینگونه هم بود انگار. حاج حسین می‌گفت: «بیشتر رزمنده‌هایی که عکسشان را گرفتم، شهید شده‌اند‌ و حتی نیامدند که عکسشان را تحویل بگیرند و من ماندم و یک دنیا عکس و خاطره».

جباری‌پور در مورد اولین تجربه‌ عکاسی‌اش در سال ۱۳۴۷ می‌گوید: اولین تجربه‌‌ام به عکاسی با یک دوربین معمولی بازمی‌گردد که ۱۲۰ فیلم را ثبت می‌کرد و آن دوربین هم به قید قرعه برای خاله‌ام درآمده بود که به‌عنوان یادگاری به من داد و همان دوربین جرقه‌ای برای شروع عکاسی‌هایم شد.

او که بعد از آن با دوربین‌های لوبیتل، یاشیکا، رفلکس و... عکس‌برداری کرده و در عکاسخانه‌ مشهور آن زمان تبریز «عکاسی سعدین» به عکاسی مشغول بوده است، ادامه می‌دهد: پنج ماه بعد از پیروزی انقلاب عکاسخانه مستقلی تحت عنوان عکاسی آزادی دایر کردم که نامش از شعار انقلاب نشئت گرفته بود. 

این عکاس جنگ که یکی از مجسمه‌های تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است، به عکاسی‌های خود از پیروزی انقلاب هم اشاره کرده و روایت می‌کند: در جریان انقلاب نیز که جوانی ۲۴ ساله بودم، فعالیت داشتم و عکس‌هایی به ثبت رساندم و شاهد و ثبت کننده‌ وقایع بسیاری بودم. 

او تصاویر ماندگاری از شهید مدنی، محراب سوخته‌ نماز جمعه و خباثت‌های منافقان در آن زمان به ثبت رسانده؛ از مراسم تشییع پیکرهای آیت‌الله صدوقی و آیت‌الله مدنی هم تصاویری دارد.

وی که در دوران جنگ مسئولیت عکاسی از اعزام نیروها، پیکرهای شهدا و مراسم تشییع شهدا را برعهده داشت، بیان می‌کند: از اکثر شهدای تبریز و مجروحان جنگی تصاویری دارم و وقتی پیکر شهیدی را به تبریز می‌آوردند، خبرم می‌کردند تا از چهره‌ او عکس گرفته و همچنین عکسی بزرگ هم برای مراسم تشییع آماده کنم.

 جباری‌پور با توصیف عکس‌های روی دیوار ادامه می‌دهد: بخشی از دیوار عکاسخانه مربوط به عکس‌های انقلاب و راهپیمایی‌ها، بخشی تحت عنوان آتلیه رزمندگان و بخشی از به عنوان پرده قرمز مشهور آن زمان است که اکثر آن رزمنده‌ها شهید شدند. 

عکاسخانه شهدا

عکاسی، هنری تاریخ‌ساز است 

او با اشاره بر اینکه عکاسی هنری تاریخ‌ساز بوده و روایتگر اصیل حوادث رویدادهاست، تأکید می‌کند: با این تصاویر می‌توان قهرمانان این دیار را به نسل امروزی شناساند، این تصاویر روایتگر اصیل آن شخصیت‌ها هستند و بی‌هیچ توضیحی، آن دوران را روایتگری می‌کنند و حقیقتا این مجموعه و عکس‌ها تاریخ گویای این کشوراند. 

جباری‌پور، به دوربینی اشاره می‌کند که در ویترین داخل عکاسخانه قرار داده و می‌گوید: اگر این دوربین زبان داشت و می‌گفت کجاها رفته و چه عکس‌هایی به ثبت رسانده؛ با این دوربین تمام مناطق را گشته‌ام از کردستان، اهواز، فاو، و یزد و مشهد و شمال. حتی در قضیه سال ۶۰ آمل نیز شبانه در موقعیت حضور یافتیم و تصاویری به ثبت رساندم. در خود عملیات‌های جنگی هم نبودم، اما به عنوان نیروهای تبلیغی و تدارکاتی حضور داشتم و از تمامشان عکس دارم، حتی در خرمشهر و آبادان و از اول تا آخر جنگ به عنوان عکاس و تدارکاتچی در صحنه‌های مختلف بودم و رفت و آمد داشتم. بخشی از روزها را هم در تبریز بود برای عکس گرفتن از رزمنده‌های که کارت جنگ می‌خواستند. 

این عکاس هشت سال دفاع مقدس، تصاویر نابی هم از آیت‌الله مدنی به ثبت رسانده‌ آنجا که در حیاط خانه‌اش با سادگی خاصی نشسته است. حاج حسین از شخصیت‌هایی که تصاویرشان را به ثبت رسانده می‌گوید: از آیت‌الله فلسفی، آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله مدنی، شهید تجلایی، شهید شفیع زاده و شهید باقری تصاویری دارم و بیشترین عکس‌ها را از شهید تجلایی گرفته‌ام. از اکثر شهدای تبریز من جمله شهید مشهدی عبادی، شهید قصاب عبداللهی، اصغر علیپور، مرحمت بالازاده و مجید جباری شهیر که در حال گزارشگری است، تصاویری دارم و همچنین از حضور حضرت آقا در تبریز در سال ۷۲. 

وی با بیان اینکه ۴ هزار عکس از دوران دفاع مقدس را به موزه دفاع مقدس و حدود ۴ هزار عکس هم به موزه سپاه داده‌ام، اضافه می‌کند: آن زمان عکس و دوربین دیجیتالی نبود و با دوربین‌هایی عکس می‌گرفتیم که تنظیمشان کار ساده‌ای نبود. 

حاج حسین در خاتمه سخنانش به عکس‌هایی اشاره می‌کند که در گوشه‌ کمد تلنبار شده‌، عکس‌هایی که تاریخ ارزشمند دفاع مقدس و دلاورمردی‌های لشکر عاشورا را روایت می‌کند و آرزو دارد این تاریخ در قالب کتابی ماندگار به ثبت برسد، کتابی که شامل بخش‌های مختلف با روایت‌های ناب آن دوران است. روایت‌هایی که فقط حاج حسین می‌داند و دیگر کسی از آن با خبر نیست و آیا این عکس‌های خاکی، خاطرات و روایات دوران جنگ نباید ماندگار شود؟ 

گفت‌وگو از مهری هاشم زاده

انتهای پیام
captcha